مکعب گرد

شعر و داستان کوتاه

مکعب گرد

شعر و داستان کوتاه

مکعب گرد

نام تمامی پرنده‌هایی را که در خواب دیده‌ام،
برای تو در این جا نوشته‌‌ام...
نام تمامی آنهایی را که دوست داشته‌ام،
نام تمامی آن شعرهای خوبی را که خوانده‌ام،
و دستهایی را که فشرده‌ام،
نام تمامی گلها را
در یک گلدان آبی،
برای تو در این‌جا نوشته‌ام...
وقتی که می‌گذری از این‌جا،
یک لحظه زیر پاهایت را نگاه کن!
من نام پاهایت را برای تو در این‌جا نوشته‌ام...

۱ مطلب با موضوع «ولادیمیر هولان» ثبت شده است


شبی با هملت
 
در راه طبیعت تا هستی
دیوارها بیشتر نامهربانند
دیوارهایی که با شاش استعدادها خیس شده‌اند،
دیوارهایی که با تف‌ اختگان شوریده بر جان امتداد می‌یابند
دیوارهایی که کوتاه نشده‌اند، حتی اگر هنوز زاده نشده‌ باشند
دیوارهایی خاموش که پیشاپیش
گرداگرد میوه‌های زهدان‌ها حلقه بسته‌‌اند...
پختگی منعطف شکسپیر
شرارت را فرا می‌خواند.
ذاتش، که چنان بهت، به ابهت باید در او نگریست،
با گذشت زمان‌
(با اشارات ممکن غیاب زمان)
بهره‌ی مضاعفی می‌شود که بر همه‌ی آپارتمان‌ها می‌بندند
آپارتمان‌هایی که صحنه‌گردان
گستاخانه به آن‌ها ‌خزید‌ه ‌است.
تنها، فریب قطعی‌ست...
...
((ولادیمیر هولان))
((ترجمه: محسن عمادی))