مکعب گرد

شعر و داستان کوتاه

مکعب گرد

شعر و داستان کوتاه

مکعب گرد

نام تمامی پرنده‌هایی را که در خواب دیده‌ام،
برای تو در این جا نوشته‌‌ام...
نام تمامی آنهایی را که دوست داشته‌ام،
نام تمامی آن شعرهای خوبی را که خوانده‌ام،
و دستهایی را که فشرده‌ام،
نام تمامی گلها را
در یک گلدان آبی،
برای تو در این‌جا نوشته‌ام...
وقتی که می‌گذری از این‌جا،
یک لحظه زیر پاهایت را نگاه کن!
من نام پاهایت را برای تو در این‌جا نوشته‌ام...

۳ مطلب با موضوع «احمد شاملو» ثبت شده است

 

((شازده کوچولو))

 

یک بار شش سالم که بود تو کتابى به اسم قصه‌هاى واقعى - که درباره‌ى جنگل بِکر نوشته شده بود- تصویر محشرى دیدم از یک مار بوآ که داشت حیوانى را مى‌بلعید. آن تصویر یک چنین چیزى بود:
تو کتاب آمده بود که: "مارهاى بوآ شکارشان را همین جور درسته قورت مى‌دهند. بى این که بجوندش. بعد دیگر نمى‌توانند از جا بجنبند و تمام شش ماهى را که هضمش طول مى‌کشد مى‌گیرند مى‌خوابند".
این را که خواندم، راجع به چیزهایى که تو جنگل اتفاق مى‌افتد کلى فکر کردم و دست آخر توانستم با یک مداد رنگى اولین نقاشیم را از کار درآرم. یعنى نقاشى شماره‌ى یکم را که این جورى بود:...
 

((آنتوان دوسنت اگزوپری))

بقیۀ داستان و شنیدن صدای داستان با صدای احمد شاملو و ایرج گرگین در ادامۀ مطلب...


((غزل غزل های سلیمان))


«- کاش مرا به بوسه‏‌هاى دهانش
ببوسد.
عشقِ تو از هر نوشاکِ مستى‌‏بخش
گواراتر است.
عطرِ الاولین
نشاطى از بوى خوشِ جانِ توست
و نامت خود
حلاوتى دلنشین است

چنان‌ست که با کره‏گان‏‌ات دوست مى‌‏دارند.»

«- مرا از پسِ  چون عطرى که بریزد.
خود از این رخود مى‌‏کش تا بدویم،
که تو را
بر اثر بوى خوشِ جان‏‌ات
تا خانه به دنبال خواهم آمد.»

«- اینک پادشاهِ من است
که مرا به حجله‌‏ى پنهان خود اندر آورد!
سرا پا لرزان
اینک من‌‏ام
که از اشتیاقِ او شکفته مى‌‏شوم!
آه! خوشا محبتِ تو
که مرا لذت‌‏اش از هر نوشابه‌‏ى مستى‌‏بخش
گواراتر است!
تو را با حقیقتِ عشق دوست مى‌‏دارند.»

«- اى دختران اورشلیم! شما را
به غزالان و ماده‏‌آهوانِ دشت‌‏ها سوگند مى‏‌دهم:
دلارامِ مرا که سخت خوش آرامیده بیدار مکنید
و جز به ساعتى که خود خواسته از خواب‌‏اش بر نه انگیزید!»


((ترجمه احمد شاملو از عهد عتیق))

بقیۀ اشعار را در ادامۀ مطلب بخوانید...

 

مولوی

 

صدای: احمد شاملو

موسیقی متن:‌ فریدون شهبازیان

طراح و اجرا: فرشید مثقالی

خط: مصطفی اوجی

کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ۱۳۵۱