شبی با هملت
در راه طبیعت تا هستی
دیوارها بیشتر نامهربانند
دیوارهایی که با شاش استعدادها خیس شدهاند،
دیوارهایی که با تف اختگان شوریده بر جان امتداد مییابند
دیوارهایی که کوتاه نشدهاند، حتی اگر هنوز زاده نشده باشند
دیوارهایی خاموش که پیشاپیش
گرداگرد میوههای زهدانها حلقه بستهاند...
پختگی منعطف شکسپیر
شرارت را فرا میخواند.
ذاتش، که چنان بهت، به ابهت باید در او نگریست،
با گذشت زمان
(با اشارات ممکن غیاب زمان)
بهرهی مضاعفی میشود که بر همهی آپارتمانها میبندند
آپارتمانهایی که صحنهگردان
گستاخانه به آنها خزیده است.
تنها، فریب قطعیست...
...
((ولادیمیر هولان))
((ترجمه: محسن عمادی))