مکعب گرد

شعر و داستان کوتاه

مکعب گرد

شعر و داستان کوتاه

مکعب گرد

نام تمامی پرنده‌هایی را که در خواب دیده‌ام،
برای تو در این جا نوشته‌‌ام...
نام تمامی آنهایی را که دوست داشته‌ام،
نام تمامی آن شعرهای خوبی را که خوانده‌ام،
و دستهایی را که فشرده‌ام،
نام تمامی گلها را
در یک گلدان آبی،
برای تو در این‌جا نوشته‌ام...
وقتی که می‌گذری از این‌جا،
یک لحظه زیر پاهایت را نگاه کن!
من نام پاهایت را برای تو در این‌جا نوشته‌ام...

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بانکدار آنارشیست و دریانورد» ثبت شده است


((بانکدار آنارشیست))


شام را خورده بودیم. دوست بانکدارم، تاجر بزرگ و انحصارگر قابل، مثل آدم‌های بیخیال رو به رویم سیگار می‌کشید. گفتگوی بین ما که رفته‌رفته خاموش شده بود، حالا مثل مرده‌ای میان ما دراز کشیده بود. به کمک فکری که بر حسب اتفاق به مغزم خطور کرد، سعی کردم به آن جان تازه‌ای بدهم. لبخندزنان به او گفتم:
- فکرش را بکنید، چند روز قبل به من گفتند که شما روزگاری آنارشیست بوده‌اید...
- نه فقط بوده‌ام بلکه هنوز هم هستم. هیچ عوض نشده‌ام. من آنارشیست هستم.
- این دیگر جالب است: آنارشیست! شما در چه چیزی آنارشیست هستید؟... به معنی عامیانه‌ٔ آن؟
- بله، معنی دیگری برای آن قائل نیستم. از این کلمه به معنی عامیانهٔ آن استفاده می‌کنم...


((فرناندو پسوآ))

((ترجمه: علیرضا زارعی))

بقیۀ داستان را در ادامۀ مطلب بخوانید...