تمرکز نشئه
چقدر و چند ازین پرندهها بغلات داری بپروازان همه را من آمدهام
آمادهام
از آسمان کاغذ خالی میبارد آغشته کردی آغشته مرا به خونِ خود بپروازان حالا
کاشکاش آمد کلاغهای جهان نیستند و آسمان میباراند روحِ تو را بر روی من
چقدر و چند ببینم و هیچگاه سیر نشوم
میآمدهای انگار با غنچهها از گوشهایت هرچه با چشمهایم تو را بخورم سیر نمیشوم
بسیرانم
...
((رضا براهنی))