مکعب گرد

شعر و داستان کوتاه

مکعب گرد

شعر و داستان کوتاه

مکعب گرد

نام تمامی پرنده‌هایی را که در خواب دیده‌ام،
برای تو در این جا نوشته‌‌ام...
نام تمامی آنهایی را که دوست داشته‌ام،
نام تمامی آن شعرهای خوبی را که خوانده‌ام،
و دستهایی را که فشرده‌ام،
نام تمامی گلها را
در یک گلدان آبی،
برای تو در این‌جا نوشته‌ام...
وقتی که می‌گذری از این‌جا،
یک لحظه زیر پاهایت را نگاه کن!
من نام پاهایت را برای تو در این‌جا نوشته‌ام...

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جاماییکا کینکید دختر» ثبت شده است

دختر اولین بار در ژوئن ۱۹۷۸ درنیویورکر چاپ شده است.


((دختر))


رخت سفیدا رو دوشنبه ها می‌شوری و پهنشون می‌کنی روی پشته سنگ، ببین این‌جوری؛ رخت رنگیارم سه شنبه ها می‌شوری و پهنشون می‌کنی سرِ بند تا خشک شن؛ نبینم ظهر گرما سرِ لخت بری بیرون؛ کلوچه رو با روغن معطر داغ می‌پزن؛ لباسای زیرتو تا در آوردی بشورشون، خب؛ وقتی میری پارچه نخی بخری که واسه خودت بلوزای قشنگ بدوزی، ششدنگ حواستو جمع می کنی که پارچه‌هه آهار نخورده باشه، چون بعد یکی دو بار شستن وا می‌ره؛ ماهی شورا رو شب قبل از این‌که بپزی، بذار خوب خیس بخورن؛ ببینم، راس میگن یکشنبه‌ها تو کلاسای مذهبی می‌زنی زیر آواز؟ همیشه جوری غذاتو بخور که دل دوروبریاتو آشوب نکنی...


((جاماییکا کینکِید))

بقیۀ داستان را در ادامۀ مطلب بخوانید...