مکعب گرد

شعر و داستان کوتاه

مکعب گرد

شعر و داستان کوتاه

مکعب گرد

نام تمامی پرنده‌هایی را که در خواب دیده‌ام،
برای تو در این جا نوشته‌‌ام...
نام تمامی آنهایی را که دوست داشته‌ام،
نام تمامی آن شعرهای خوبی را که خوانده‌ام،
و دستهایی را که فشرده‌ام،
نام تمامی گلها را
در یک گلدان آبی،
برای تو در این‌جا نوشته‌ام...
وقتی که می‌گذری از این‌جا،
یک لحظه زیر پاهایت را نگاه کن!
من نام پاهایت را برای تو در این‌جا نوشته‌ام...

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رضا براهنی تنها پشت درها» ثبت شده است

این شعر، برگرفته از کتاب هفته شماره 17 یکشنبه، 8 بهمن ماه 1340


((تنها، پشت درها))


… و او دیوانه‌ای تنهاست در زنجیر صد آواز
و گاهی چون شعاع صبح می‌ریزد به روی بسترش خاموش
و او آرام می‌آید به سوی نور
و دستی می‌کشد بر صبح و بر خورشید و بر نور
و می‌خواهد بگرید یا بخندد در میان نور
و می‌خواهد بمیرد یا بماند در میان نور.

و گاهی در سکوت وحشی خورشید و خاک و انزوا،
در مشت‌هایش پنجهٔ صد شیر می‌روید،
و او می‌خواهد از جائی که خوابیده است یا آرام بنشسته است،
برخیزد...

((رضا براهنی))

بقیۀ شعر را در ادامۀ مطلب بخوانید...