مکعب گرد

شعر و داستان کوتاه

مکعب گرد

شعر و داستان کوتاه

مکعب گرد

نام تمامی پرنده‌هایی را که در خواب دیده‌ام،
برای تو در این جا نوشته‌‌ام...
نام تمامی آنهایی را که دوست داشته‌ام،
نام تمامی آن شعرهای خوبی را که خوانده‌ام،
و دستهایی را که فشرده‌ام،
نام تمامی گلها را
در یک گلدان آبی،
برای تو در این‌جا نوشته‌ام...
وقتی که می‌گذری از این‌جا،
یک لحظه زیر پاهایت را نگاه کن!
من نام پاهایت را برای تو در این‌جا نوشته‌ام...

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سبز مثل طوطی سیاه مثل کلاغ» ثبت شده است

برگرفته از کتاب جمعه سال اول شماره ۳۲


((سبز مثلِ طوطی، سیاه مثلِ کلاغ))


هر وقت حسن آقا را می‌بینیم می‌گوئیم: «خوب، چطور شد؟ موفق شدی؟»
می‌گوید: «نه، نشد، باز غارغار کرد.»
می‌گوئیم: «آخر، مرد حسابی! مگر مجبوری؟»
می‌گوید: «من فقط یک طوطی می‌خواهم که باش حرف بزنم، درددل کنم. اما این طوطی‌های حسین آقا – آدم چه بگوید؟ - دریغ از یک کلمه! دریغ از یک حسن آقای خشک و خالی، همین طور که من و شما می‌گوئیم! این‌ها فقط بلدند غارغار کنند: غار، غار!»
آن وقت باز می‌رود سراغ حسین آقا یک طوطی تازه می‌خرد...


((هوشنگ گلشیری))

بقیۀ داستان را در ادامۀ مطلب بخوانید...