مکعب گرد

شعر و داستان کوتاه

مکعب گرد

شعر و داستان کوتاه

مکعب گرد

نام تمامی پرنده‌هایی را که در خواب دیده‌ام،
برای تو در این جا نوشته‌‌ام...
نام تمامی آنهایی را که دوست داشته‌ام،
نام تمامی آن شعرهای خوبی را که خوانده‌ام،
و دستهایی را که فشرده‌ام،
نام تمامی گلها را
در یک گلدان آبی،
برای تو در این‌جا نوشته‌ام...
وقتی که می‌گذری از این‌جا،
یک لحظه زیر پاهایت را نگاه کن!
من نام پاهایت را برای تو در این‌جا نوشته‌ام...

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مرضیه ستوده چند پر پونه» ثبت شده است

برگرفته از مجموعه داستان "تیمار غریبان"


((چند پر پونه))


آقای دکتر گفت باید از پسرت جدا زندگی کنی. گفت بهتره پسرت بره خوابگاهِ بیماران روانی. گفت باید هر روز شنا کنی. پیاده روی کنی. گفتم پسر من روانی نیست خیلی هم آقاست. گفت دیپرشن مزمن، یک بیما‌ریِ روانی است. پسرم خیلی هم آقاست فقط قیافه‌اش عین آینه‌ی دق است.
تابستان‌ها بالکن ما خیلی باصفاست گل می‌کارم شمعدانی، اطلسی. پونه می‌کارم. پسرم چند پر پونه با ماست دوست دارد. می‌روم هوا خوری، اول بوی شمعدانی می‌آید، بعد تلخی‌ و گسیِ اطلسی‌ها، نفس عمیق که بکشی عطر پونه گیج و دلتنگ‌ات کرده...


((مرضیه ستوده))

بقیۀ داستان را در ادامۀ مطلب بخوانید...