"نیالا" نام هشتمین داستان حامد اسماعیلیون در دومین مجموعه داستان چاپ شده اش به نام "قناری باز" میباشد.
((نیالا))
از مینیبوس پیاده شد. کوله را روی شانهاش چرخاند. ایستاد، سرش را بالا گرفت و دور و بر را تماشا کرد. گاری دستفروشها، شعارهای روی دیوار، صدای کرکر خندهی دخترهایی که به آنسو میآیند، سپور پیری که بغل وا کرده تا کپهی برگهای خشک را از روی زمین بردارد و دختری که جلوی ورودی روستا کنار دیوار، رو به میدان ایستاده است و دارد کتاب میخواند یا شاید نقشهای چیزی در دست دارد. چرخید. کوله را از شانه برداشت و به دست گرفت. رفت به سمت مغازههای جنوب میدان. منقل جگرکیها دود میکرد، شاگرد مغازه میرفت و میآمد و سیخها را میچرخاند...
((حامد اسماعیلیون))
بقیۀ داستان را در ادامۀ مطلب بخوانید...