((زیر درخت لیل))
درخت عجیبی است لیل. ساقههاش همه به شکل ریشه، رشته رشته، در خاک فرو رفتهاند و گاهی هم چند ریشهی گره خورده مثل کندهای یا تخته سنگی از تنهی آن آویختهاند. برگهاش پهن و گوشت دارند و میوهاش فندق مانند اما به رنگ سرخ جگری است. حتی در اولین دیدار اینتوهم که درخت هم ما را میبیند، آدم را میلرزاند. قبلا هم دیده بودم، ولی تک و توک بود، اما در کیش، در محلهی عربها دو طرف دهکده سیچهل تایی لیل داشت. زمین را برای لوله کشی کنده بودند و ما تا به درختها برسیم مجبور شدیم پنج شش بار از روی کانالهای عمیق بپریم.
چهار نفر بودیم. من و احمد و دو محمدعلی. احمد تاجر است. یکی از محمدعلیها شاعر بود و آن یکی داستان هم مینویسد.
حالا شاعر لیل شده است...
((هوشنگ گلشیری))
بقیۀ داستان را در ادامۀ مطلب بخوانید...