((غزل غزل های سلیمان))
«- کاش مرا به بوسههاى دهانش
ببوسد.
عشقِ تو از هر نوشاکِ مستىبخش
گواراتر است.
عطرِ الاولین
نشاطى از بوى خوشِ جانِ توست
و نامت خود
حلاوتى دلنشین است
چنانست که با کرهگانات دوست مىدارند.»
«- مرا از پسِ چون عطرى که بریزد.
خود از این رخود مىکش تا بدویم،
که تو را
بر اثر بوى خوشِ جانات
تا خانه به دنبال خواهم آمد.»
«- اینک پادشاهِ من است
که مرا به حجلهى پنهان خود اندر آورد!
سرا پا لرزان
اینک منام
که از اشتیاقِ او شکفته مىشوم!
آه! خوشا محبتِ تو
که مرا لذتاش از هر نوشابهى مستىبخش
گواراتر است!
تو را با حقیقتِ عشق دوست مىدارند.»
«- اى دختران اورشلیم! شما را
به غزالان و مادهآهوانِ دشتها سوگند مىدهم:
دلارامِ مرا که سخت خوش آرامیده بیدار مکنید
و جز به ساعتى که خود خواسته از خواباش بر نه انگیزید!»
((ترجمه احمد شاملو از عهد عتیق))
بقیۀ اشعار را در ادامۀ مطلب بخوانید...