مکعب گرد

شعر و داستان کوتاه

مکعب گرد

شعر و داستان کوتاه

مکعب گرد

نام تمامی پرنده‌هایی را که در خواب دیده‌ام،
برای تو در این جا نوشته‌‌ام...
نام تمامی آنهایی را که دوست داشته‌ام،
نام تمامی آن شعرهای خوبی را که خوانده‌ام،
و دستهایی را که فشرده‌ام،
نام تمامی گلها را
در یک گلدان آبی،
برای تو در این‌جا نوشته‌ام...
وقتی که می‌گذری از این‌جا،
یک لحظه زیر پاهایت را نگاه کن!
من نام پاهایت را برای تو در این‌جا نوشته‌ام...

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «لیسی به آبجوی مانده روی آلت مسیح» ثبت شده است


((لیسی به آبجوی مانده روی آلت مسیح))


می‌دانم. از من گله نکن. می‌دانم که همه‌چیز براى نوشتن آماده است. اتوبوس‌های آخر شب و نوشته‌های گاه به گاه من و این صفحه کامپیوتر همیشه روشن و او هم هست که می‌شود هر وقت اراده کرد نوشتش و کلی خاطرات از بیوگرافی یک نویسنده‌ی خاک خورده و به خواب رفته. می‌دانم توی دلت هی می‌گویی چقدر این جملات تکراری‌اند و این میدانم چقدر آزارت می‌دهد اما، همیشه براى نوشتن از این روزهای بی‌خیال، بی‌رویا وقت هست...


((اعظم بهرامی))

بقیۀ داستان را در ادامۀ مطلب بخوانید...