.
*****************
دانلود فایل mp3
حجم: 9.6 مگابایت
*****************
((بلوف))
هرگز شکست حقارت نیست
پیروزی
پاسدار اسارت نیست
این کهنه قصه را
زنجیرهای پاره به من گفتند!
- دیدم
- دو کارت
- مرسی
- اما...، پیغمبران مرسل و نا مرسل ، انبوه شاعران؟
- گاهی دوجین، دوجین به خاک فرستادم.
- پاس
- پس متنها و دواوین
- در کار خشت زدن ماهرند "سعدی"ها؛
در غربت غریب طرابلس
- من نیستم
- تو؟
- جا
- تاریخ...؟
- سقز است، سق میزنند اساتید عینکی
- دوبل
- دیدم، شما
- من نیستم
- نباش
- بازی کنیم، تو؟
- من... رست
- رو کن
- دو هفت
- رنگ!
آه..، لذت
لذت تخدیر باخت، باخت!
آری شکست حقارت نیست
در هر قمار، در هر نبرد، در هر تضاد و تفاهم
دیگر
پیروزی است باخت!
اینک
هر تک گلوله..، آه
قرص مسکنیست.
تنها آنها که مردهاند از مرگ نمی ترسند
چون من
چون من که بارها
مردانه مردهام
تابوت خویش را همهی عمر
بر دوش بردهام.
بازی کنید
از باختن نهراسید
پیروزی است باخت
یا آنکه زار، زار بگریید
بر پای من که در وطنام خشت میزنم
در غربت قریب دیارم
بازی کنید
از باختن نهراسید
هرگز شکست حقارت نیست
و پیروزی
پاسدار اسارت نیست
این کهنه قصه را
زنجیرهای پاره به من گفتند!
زنجیرهای پاره به من گفتند:
- در هر قمار، در هر نبرد، در هر تضاد وتفاهم
پیروزی است باخت!
شب تلخ و خسته است
من میروم
بر جدول سطوح متون، باز [اکردوکر] بازی کنم.
با دستهای خالی و خونین
تنها
با مردگان قمار توان کرد، شب بخیر!
بازی کنید
از باختن نهراسید
شب تلخ و خسته است.
اینک قمار، تلخ نبردیست
با بادهای شبزده و اندوه
اما..، چه میبریم؟
چه میبازیم؟
بازی کنیم
یا از هراس
هر لحظه، لحظهای ز زندگی خود را
بر این حریف رند، که نامش زمانه است؛ ببازیم
بازی کنیم
یا از هراس بمیریم.
بازی کنید
از باختن نهراسید
آنسان که پشت مرگ بلرزد
اینگونه باخت چه زیباست
بازی کنیم.
((نصرت رحمانی))