سرآغاز
دریا و ماهی
با پیکان چشم آهو بهارم اسیر بهار کجایم؟ بیخواب
پلنگش را با چشمانش هر کس
پوشیده با نامی و همان قفس همانجایم بیخواب
از بالا بالای بالا صدای پایت را میشنوم
پایت نامام را میگوید
پنهان هستیم از دور درهم در نجواهای آدمهایی که وقتی نامشان را میگوییم
نمیدانند نمیدانند که ما تنها نام یکدیگر را میگوییم
حالا برگشتی از پشت گوشت نامم پیوسته آویزان بادا
تو بگو با سایهی رودررو که مرا میبینی در او
آوایی با
ضامن دورش یک قزل آلای یک چشم پرگوشت در دریایی تنها با یک ماهی
رازی با چاقوی بی
زاییدن در رویایی سه
آوایی از
نون شیرین پستانها
آبی یا سبز یا میشی یا یشم
سارایی از ابروهای ساده
و موشح در معکوس ۸ی قدسی پیش از این سطر آخر [دریایی چسبان در تنها یک ماهی]
۷۴/۷/۲ – تهران
((رضا براهنی))