مکعب گرد

شعر و داستان کوتاه

مکعب گرد

شعر و داستان کوتاه

مکعب گرد

نام تمامی پرنده‌هایی را که در خواب دیده‌ام،
برای تو در این جا نوشته‌‌ام...
نام تمامی آنهایی را که دوست داشته‌ام،
نام تمامی آن شعرهای خوبی را که خوانده‌ام،
و دستهایی را که فشرده‌ام،
نام تمامی گلها را
در یک گلدان آبی،
برای تو در این‌جا نوشته‌ام...
وقتی که می‌گذری از این‌جا،
یک لحظه زیر پاهایت را نگاه کن!
من نام پاهایت را برای تو در این‌جا نوشته‌ام...

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر جهان» ثبت شده است

ویرانی‌ها

 

آن پرنده‌ که به او پریدن آموختم

و به سوی سرنوشت‌اش پرکشید…

خیره می‌شوم به آسمان

و گذر ابرهای خالی را تماشا می‌کنم

تنم از خاطرات تهی می‌شود

و دلم را از این همه چشم‌انتظاری تهی می‌کنم

راز به سویی می‌رود

پرواز به دیگرسو

به سویی….

((کلارا خانس))

((مترجم: محسن عمادی))

دعا

 

به پیش روح سرگردان

تا شهر قدسی عشق

سنگ‌ سوزان را لمس کن

باشد که خزانه‌ی درون

پذیرای انعکاس درخشش بی‌پایان باشد و

باشد که همه‌چیز محو شود

در دریای ناشناخته

تا تنها همان نقطه‌ی جنون

به جا بماند.

((کلارا خانس))

((مترجم: محسن عمادی))

پاسخ و سازش‏


آه‏اى زندگى! کسى پاسخى نمی دهد؟
کلامش به غرّش در آمد و بر پهنه آذرخش‏ها
در سال‏هایى که تخته سنگ بودند و اکنون غبار مِه‏اند
حک شد. زندگى هرگز پاسخى نمی دهد.
گوشِ شنوایى ندارد و صداى ما را نمى ‏شنود؛
سخنى نیز نمى‏ گوید، زبانى ندارد.

((اکتاویو پاز))

((مترجم: صفدر تقی زاده))

بقیۀ شعر را در ادامۀ مطلب بخوانید...