مکعب گرد

شعر و داستان کوتاه

مکعب گرد

شعر و داستان کوتاه

مکعب گرد

نام تمامی پرنده‌هایی را که در خواب دیده‌ام،
برای تو در این جا نوشته‌‌ام...
نام تمامی آنهایی را که دوست داشته‌ام،
نام تمامی آن شعرهای خوبی را که خوانده‌ام،
و دستهایی را که فشرده‌ام،
نام تمامی گلها را
در یک گلدان آبی،
برای تو در این‌جا نوشته‌ام...
وقتی که می‌گذری از این‌جا،
یک لحظه زیر پاهایت را نگاه کن!
من نام پاهایت را برای تو در این‌جا نوشته‌ام...

.

((وداع تلخ))

سروده و صدا: نصرت رحمانی
موسیقی: مجید انتظامی
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ـ ۱۳۵۶

.

((پرنده‌ای گریان))

سروده و صدا: نصرت رحمانی
موسیقی: مجید انتظامی
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ـ ۱۳۵۶

.

((تریاک))

«نصرت! چه می‌کُنی سر این پرتگاه ژرف
با پای خویش، تن به دل خاک می‌کشی
گُم گشته‌ای به پهنه‌ی تاریک زندگی
نصرت! شنیده‌ام که تو تریاک می‌کشی.

.....

((نصرت رحمانی))

((میعاد در لجن))

رقصید
پر زد، رمید
از سر انگشت او پرید
[سکه]
گفتم: خط

پروانهٔ مسین
پرواز کرد
چرخید، چرخید
پرپر زنان چکید؛ کف جوی پر لُجن.

تابید، سوخت فضا را نگاه‌ها
بر هم رسید
در هم خزید
در سینه عشق‌های سوخنه فریاد می‌کشید:
ـ ای یأس، ای امید!

....

((نصرت رحمانی))

تاول ۱

من از تعهد شمشیر و قلب بیزارم.
نه از وقاحت تیغ برهنه‌ی تهمت.
نه از شماتت نفرت.
که گاهواره‌ی من تلخ‌تلخ می‌نالید:
ـ بخواب فرزندم،
به پشت پلک تو دشنام قرن لالائی‌ست.

بهانه در رگ من شیهه می‌کشید:
ـ نخواب.
زمان بیداری‌ست.
هنوز بیدارم
هنوز...

((نصرت رحمانی))


شبی با هملت
 
در راه طبیعت تا هستی
دیوارها بیشتر نامهربانند
دیوارهایی که با شاش استعدادها خیس شده‌اند،
دیوارهایی که با تف‌ اختگان شوریده بر جان امتداد می‌یابند
دیوارهایی که کوتاه نشده‌اند، حتی اگر هنوز زاده نشده‌ باشند
دیوارهایی خاموش که پیشاپیش
گرداگرد میوه‌های زهدان‌ها حلقه بسته‌‌اند...
پختگی منعطف شکسپیر
شرارت را فرا می‌خواند.
ذاتش، که چنان بهت، به ابهت باید در او نگریست،
با گذشت زمان‌
(با اشارات ممکن غیاب زمان)
بهره‌ی مضاعفی می‌شود که بر همه‌ی آپارتمان‌ها می‌بندند
آپارتمان‌هایی که صحنه‌گردان
گستاخانه به آن‌ها ‌خزید‌ه ‌است.
تنها، فریب قطعی‌ست...
...
((ولادیمیر هولان))
((ترجمه: محسن عمادی))

با توام ایرانه خانم زیبا

با توام ایرانه خانم زیبا!

دق که ندانی که چیست گرفتم دق که ندانی تو خانم زیبا

حال تمامَم از آن تو بادا گرچه ندارم خانه در این‌جا... خانه در آن‌جا...
...

((رضا براهنی))

 

مولوی

 

صدای: احمد شاملو

موسیقی متن:‌ فریدون شهبازیان

طراح و اجرا: فرشید مثقالی

خط: مصطفی اوجی

کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ۱۳۵۱

((شمشیر، معشوقۀ قلم))

آرام و رام
گیسو به جنگ باد سپرده است
باران.
در پشت جام‌های کهنۀ رنگین
باد است، باد هراسان
با زخمه های ممتد و سنگین،
این‌گونه می‌نوازد،
آهنگ ناشناخته‌ای را
در پرده‌های شب:
درختِ بِه دیگر
لبریز از شکوفه‌های بهاریست.

...

((نصرت رحمانی))

سگ عصبی پهلوهایش مدام تَرَک برمی دارد، می‌لرزد، چرا بهار دیر کرده نمی‌آید؟
سگ عصبی خواب‌های مرا دیده، نفهمیده، شعرهای مرا گفته، باز، باز نفهمیده
سگ عصبی در افق برهنه شده، باز، باز شده
و بوسه‌های بلندی از لب‌های معشوقه‌های طاق و جفت من گرفته، می‌دانم، خائن؟
پهلوهایش مدام می‌لرزد
و چشم هایش، که از گوشه‌های خشک ترک برداشته

 

((رضا براهنی))